و اگر نشنوی به تو خواهم شنواند!

حماسه ی سماجت عاشقت را زیر مشبک تاریک بلند که در غریو قلبش زمزمه میکند:شوکران عشق تو که در جام قلب خود نوشیده ام خواهدم کشت....

و اتش این همه حرف در گلویم....

که برای بر افروختن ستارگان هزار عشق فزون است.....

در ناشنوایی گوش تو خفه ام خواهد کرد!

آه به جهنم!

پیراهن پشمین صبر بر زخم های خاطره ام میپوشم.....

و دیگر هیچ گاه به در یوزگی عشق های وازده بر دروازه ی کوتاه قلب های گذشته حلقه نمیزنم!

تنها هنگامی ک خاطراتت را میبوسم در می